برادرش چه خانواده ای داشت، آن مادر آن خواهر هر دو جذاب و خیره کننده به نظر می رسند. در کل خواهر از راه رفتن مادرش اذیت نمی شود، انگار نان نمی دهد، اما به برادرش دم دستی می دهد. من همچنین در دهان چنین خواهری میزنم، او میداند که چگونه میتواند بادکنک درست کند - درست تا گلولههای خروسش که بلعیده است. جای تعجب نیست که پس از یک ضربه خوب، کلاسیک ها شروع به کار کردند.
با سینه هایی مثل این سبزه و دانش زبان فرانسوی، او مجبور نیست کار کند. چنین مردان بالغی هم سرگرمی و هم پول برای او فراهم می کنند. فکر میکنم این سگ بعد از اینکه او را در تمام سوراخهایش لعنت کرد، در مورد این عوضی به دوستانش خبر خواهد داد. حالا شیر مثل رودخانه از صورتش می ریزد!
♪ من یک سه نفری می خواهم ♪